داستان در قاره خیالی کیوشو اتفاق می افتد که به دو نژاد آدم فضایی و مردم عادی تقسیم می شود. در میان آنها، آدم فضایی ها با توانایی کنترل قدرت روحانی متولد می شوند، که از سلاح های جادویی تا سلاح های بزرگ را شامل می شود. مردم عادی برای رقابت با آدم فضایی ها به نبوغ متکی هستند. این دو نژاد نسلهاست که با هم میجنگند و به تازگی به صلحی شکننده رسیدهاند. و گنج مخفی باستانی «قلب پانگو» در این زمان ظاهر شد. گفته می شود که اگر این شی را به دست آورید، می توانید قدرت برتر را به دست آورید و باعث می شود نبرد بین دو نژاد از سر گرفته شود. این گنج مخفی باستانی توسط «جیانگ لیوئر» جوان به طور اتفاقی در بدنش جذب شد. از آن زمان او به هدف رقابت بین دو طرف تبدیل شده است. در لحظه حساس، او توسط شکارچیان جایزه بگیر تیان جویان، جوان و یان لیوشا نجات یافت و به نزد حاکم شهر تیاندو فرستاده شد. صاحب موزه به آنها گفت که اگر می خواهند «قلب پانگو» را بیرون بیاورند، باید به معبد نیلوفر آبی که هزاران مایل دورتر است بروند تا رهبر سابق یی رِن، ساکیامونی را پیدا کنند. جیانگ لیو برای زنده ماندن مجبور شد از سه نفر جایزه بگیر دعوت کند تا با او سفر کنند. از آن زمان، این چهار نفر سفری به غرب پر ماجراجویی، نجات و شکار گنج را آغاز کردند
فنگ شیا، یه گیمر حرفه ایه که در زمان و مکان سفر میکنه و با استفاده از تجربیات و استراتژی هایی که قبلا از بازی ها بدست آورده، دشمنانش رو شکست میده و گوی های نورانیشون رو جذب میکنه دشمناش بهش میخندن و میگن: «مهارت هنرهای رزمی ما فوقالعاده اس.» فنگ شیا مثل آب خوردن شکستشون میده و میگه« متأسفم، الان نوبت نشون دادن مهارت های رزمی منه!» و گوی های نورانیشون رو جذب میکنه
در گوشهای از این شهر، مغازهای وجود داره که برای شما خاصترین حیوان خونگی رو فراهم میکنه ولی به شرطی که قوانین رو رعایت کنید وگرنه مثل اونایی میشین که دیگه در بین ما نیستن. به مغازهی من خوش اومدین…!
Sora no Aosa wo Shiru Hito yo Her Blue Sky: داستانی رمزآلود دربارهی گذشته و آینده که روایتگر شکستها و حرفهای ناگفته است.
پیام آوری از طرف خدایان وارد ژائوگه میشه ، که چند صدسال توسط خاندان شانگ فرمانروایی میشد . فرمانروای فعلی زی ژو ، از سر خم کردن در ؟قابل خدایان امتناع میکند و به پیامآور میگوید که همین حرف را به خدایان نیز بگوید .خدایان با این مسئله با مهربانی برخورد نکردند و بزودی فرمانروای کشور همسایه ، وو جیفا ، ارتشی رو علیه امپراطری شانگ هدایت میکند .آیا این آخر کار این امپراطوریست ؟ نام های دیگر: The Legend and the Hero, Feng Shen Ji, Chronicles of the God’s Order
یامائوکا موموسه از زندگی روزمرهی خودش خسته شده و برای اینکه به زندگی کسالتبارش هیجان و روحی جدید تزریق کنه، شروع به نوشتن یک داستان ترسناک میکنه و برای همین نیاز داره تا دربارهی وقایع و موارد وحشتناک تحقیق کنه. در همین راه اون با گروهی ملقب به اونگیو روبرو میشه که چیزهایی رو به اون نشون میدن که هرگز نباید با اونها روبرو میشد.
همه چیز یک رویای بی نهایت است که حالتی ترسناک و انرژی ناشناخته دارد و سبب میشود که در دنیای واقعی اختلال ایجاد شود. رن شیائو چونگ انتخاب شده تا قدم به دنیای رویا بگذارد و همراه چند دوست جنگجوی رویا شوند. اما بدلیل سوتفاهم ها در دنیای واقعی شوالیه وو مانع رن شیائو چونگ میشود و همزمان با درگیری میان آن دو حملات بیشتری در سرزمین رویا بوجود می آید
الهه خورشید منظومه شمسی، لئونا در سال ۲۰۱۴ به زمین آمد. ژنتیک خدایی که در کره زمین مخفی بود شروع به بیدار شدن کرده. چند قدرت بیدار شده اول شامل قدرت کهکشان و قدرت خدای جنگاند. تهاجم فضایی تائوتای، که فقط برای سرگرمی خدای مرگ، کارتوس است، به سمت زمین روانه شده. فرشتگان، شیاطین و آکادمی خدا که فعالیت ژنتیک خدا بر روی زمین را زیر نظر داشتن، حرکت خودشون رو شروع کردن. آکادمی خدا، جنگجویانی رو که حامل ژنتیک خدا هستن رو از سراسر زمین جمع آوری میکنه تا گروهان سیاه رو تشکیل بده. مورگانا، فرشته سقوط کرده به زمین میاد تا نیرو های تاریکش رو در زمین گسترش بده و نقشه ای برای نابودی کایل مقدس بچینه. فرشته یان به زمین فرستاده میشه و از حمله تائوتای از کهکشان استیکس خبر میده. زمین به میدان جنگی برای تمدن های مختلف تبدیل شده. با ادامه این فجایع، گروهان سیاه متوجه میشن که بیش از اونچه از اونا خواسته شده مبارزه میکنن.
یانگ یائو یه جن گیر مشهوره. اون ارواحی رو که موجب رنجش انسان ها میشه رو فراری میده ولی روزی به یک مورد سخت و دشوار برمیخوره که باعث میشه از دوست شراب ساز خود اَن یِن کمک بگیره
خاطرات، چه خوب و چه بد، تجربه دوران دبیرستان رو تحت تأثیر قرار میدن. این که چه در کنار دوستان باشی و یا در حال امتحان دادن؛ هر کس چیزی رو از اون زمان در زندگی خودش به یاد میاره. اما در یک دبیرستان خاص، کلاس با رویدادی روبرو میشن که می تونه باعث بشه روزهای دبیرستان خودت رو با ناراحتی به یاد بیاری یعنی فوت یکی از همکلاسیهات که از قرار، محبوبترین دختر مدرسه هم بوده…!
فصل پنجم انیمه ی Huyao Xiao Hongniang نکته: این انیمه با دوبله ژاپنی و به اسم Enmusubi no Youko-chan در قالب ۲۴ قسمت پخش شده و تا پایان فصل ۴ دوبله چینی رو پوشش داده و از فصل ۵ ادامه نسخه ژاپنیش میشه.
استاد بزرگی که هنر های شیطانی رو فرا گرفت و در راه هنر های شیطانی در جهان سر در گم شد و بخاطر آشوبی که بوجود آورد هزاران نفر از او متنفر شدند . و توسط عزیز ترینش فردش شیدی مورد خیانت قرار گرفت، قوی ترین خاندان ها باهم متحد شدند تا اونو بکشند. اون دوباره در بدن یک دیوونه شکل جسمانی گرفت که خاندانش اون رو تبعید کرده بودند و توسط یکی از مشهور ترین افراد، لن ونگجی بدون خواسته ی خودش برده شد که یکی از بزرگترین دشمناشه. این نشانه های شروع یک سفر لرزاننده و خنده دار در مبارزه با هیولاها، حل کردن رازهای مرموز و بزرگ شدن بچه هاست. لاس زنی دوجانبه در طول راه، وی وکسیون اروم اروم متوجه میشه که لن ونگجی ظاهرا مغروره و صورت خونسردش پوکر فیسه و احساسات بیشتری نسبت به وی وکسیون داره .
در تهذیب دنیای مدرن همه جا کمبود پاکی هست و همه احساس ناامنی می کنن. بعد از نجات یه دختر تهذیب کننده ، نگهبان (ما ینگزایونگ) اتفاقی داخل ماجراجویی تهذیب کنندگی می شود
داستانی در باره دو شیطان جوان که تو کارشون تفره میرن،از قضا جایی که کار میکنن سازمانیه که قسم خورده تا تعادل دنیای زنده ها و مرده ها رو حفظ کنه،اونم با کشتن انسان ها.
زمینی که درش سحر و جادو وجود دارد،زمینی که در اون قوی قوانین رو ایجاد میکنه و ضعیف اطاعت میکنه،زمینی که در اون گنجینه ها و زیبایی های زیادی وجود داره،همچنین پر از خطرات ناشناخته است. شیائو یان،که دارای استعداد بالایی بود و ستاره ای به حساب میومد، ناگهان سه سال پیش همه چیزش رو از دست میده – قدرتش،شهرتش و قولش به مادرش.یک جادوگر باعث از دست دادن تمام قدرت اون بوده؟وبخاطر همین نامزدش که سطحش از او بالاتر رفته میخواد با اون بهم بزنه.
طبق افسانه ها، هوآنگلیشی به فانگشی (فنگشویی) برمیگرده که میتونه تاثیرات انقلاب های فصلی، دوره های خورشیدی و جشنواره ها را تغییر دهد و میتواند طالع هر روز را پیش بینی کند. شیائو نانژو، یک مرد جوان بیکار، پس از الهام گرفتن از دوست دوران کودکی خود، تصمیم گرفت شغل خانوادگی خود را که نسل به نسل منتقل شده را ادامه دهد. اما الان، فقط میخواهد با ۱۱۰ تماس بگیرد. چوشی: به چی نگاه میکنی؟ نمیخوای شب سال نو رو پشت سر بزاری؟ چوبا: طالع امروز وحشتناکه، قرار نیست چیزی خوب پیش بره. من میترسم یه فاجعه خونین رخ بده.
خدای شمشیر جاودانه اون تو اوج بود. از زمان تولدش تو شمشیر زنی همتا نداشت. ولی سرنوشت قبل از رسیدن به نوک قله فلجش کرد. اما داستان اینجا تموم نمیشه، قهرمان ما دوباره به روزای اوجش برمیگرده…