شیطان باستانی، دونگفانگ چینگسانگ، پس از هزار سال سرکوب به سه جهان بازمیگردد و از بدو تناسخ جنگی میان جاویدانها و شیاطین راه میاندازد. ارباب شیاطین برای فرار روحش را با لنهوآی جاویدان، کسی که در کنترل قدرتش مشکل دارد و بهطور تصادفی جسم جاویدان خود را از بین میبرد جابهجا میکند. آن دو در ناامیدی، سفری را برای یافتن جسمی جدید آغاز میکنند و در طول سفر چیزهای مختلفی را تجربه میکنند؛ سفری پر از دعوا و شوخی. لنهوآ احساساتی نسبت به دونگفانگ چینگسانگ پیدا کرد و او نمیدانست که در تمام این مدت، دونگفانگ چینگسانگ از او استفاده کرد تا خدای جنگ باستانی، چیدی را احیا کند. در سایهی این آرامش، توطئهی بزرگتری نیز بیسروصدا در حال شکل گرفتن بود...